




همینطور که توی ین عکس میبینین کوه سن میشل موقعیت جغرافیایی خاصی داره، خود کوه درواقع یه جزیره سنگی هست که تا صد سال پیش به خشکی اصلی وصل نبود. اون جاده ای که میبینین تقریبا صد سال پیش ساخته شده و الان قراره که جاده رو وردارن تا کوه سن میشل دوباره جزیره بشه. این ساحل شنی که میبینین دومین جذر و مد بلند دنیا داره که در حالت حداکثرش 15 متر هست و دریا از این ساحل موقع جذر حدود 12 کیلومتر فاصله میگیره. من خودم یه بار مد دریا رو دیدم، خیلی سریع پیش میاد به قول استاد با سرعت اسبی که چهار نعل میتازه! همیشه به ما میگفتن که تنها روی شنها نریم چون خطرناکه، ولی تا خودم با چشمهای خودم ندیدم باور نکردم چقدر خطرناک هست
این احتمالا اولین تصویری هست که توی ذهن خیلی از بازدیدکننده های کوه سن میشل نقش بسته. من توی هر چهار فصل اینجا اومدم ولی همیشه صبح هوا اینطوری بود! البته نباید نگران بود، هوای اینجا بسیار متغیر هست، سه روز از پنج روزی که من اینجا بودم ظهر یا بعد از ظهر هوا آفتابی شد با آسمون آبی آبی
مثل این ظهر تابستان!؛
کل جزیره رو میشه به سه قسمت مهم تقسیم کرد، برج و باروی حفاظتی که دور جزیره هست، دهکده و صومعه. این عکس رو از روی دیوار گرفتم و میتونین قسمتی از دهکده و در اون بالا صومعه رو ببینین؛
اینم یه مغازه سوغاتی فروشی دیگه که همه چیز از گردنبند و کاسه و بشقاب و رو بالشی و تی شرتهایی که عکس های سن میشل روشون هست گرفته تا کتاب و کارت پستال و شمشیر و پرچم و کشتی های مدل توی بطری میفروشه مجسمه ژان دارک جلوی یه کلیسای کوچیک داخل دهکده. ژاندارک یکی از قهرمانان ملی فرانسه هست که باعث شد جنگهای صد ساله فرانسه و انگلستان به پایان برسه. بد نیست بدونین که جنگهای صد ساله درواقع 113 سال طول کشیدن و در نهایت ژان دارک به جرم خیانت و جادوگری زنده زنده در آتش سوزانده میشه
اینم زره شوالیه برای خانم های مینی ژوپ پوش!؛
اینجا ورودی موزه نظامی جزیره هست. هر دفعه که اینجا میام میگم دفعه بعد از موزه بازدید میکنم ولی هنوز نتونستم. دفعه بعد اگه اینجا رفتم بهتون میگم
قسمتی از خانه ها جزیره و دیوار سمت راست که درواقع باروی شهر هست. در این قست فرانسه به طور سنتی خانه ها سنگی هستن و انصافا ساختمونهای قشنگی هم با سنگ میسازن
اینجا هم روی دیوار هست و اون ساختمون روبرو یکی از برج ها هست. داخل این برج سه طبقه هست و روزنه های مخصوص تیراندازه و شلیک توپ داره
اولین ورودی صومعه! همینطور که میبینین شباهتی به صومعه نداره و مثل قلعه هست. علتش رو قبلا گفتم که جنگهای فراوونی بوده که اینجا به وقوع پیوسته و درواقع نیاز حفاظتی بوده که صومعه رو به دژ تبدیل کرده
نمونه های دیگه ای دیوارهای صومعه!؛ پلکان اصلی. پشت اون پیچ اون سردری بود که عکسش رو دیدن. ساختمون سمت چپ بخشهای مقدس و عبادتگاه های صومعه قرار دارن و ساختمان سمت راست بخش اقامتی. هنوز هم یه گروه فکر میکنم 60 نفره از راهب ها و راهبه ها اینجا زندگی میکنن و هر روز در صحن کلیسا مراسم مذهبیشون رو انجام میدن
صحن اصلی کلیسای صومعه. باید اینجا تشریف بیارن تا بهتون بگم چرا نصف کلیسا رومی هست و نصفش گوتیک، چرا نصف قست رومی دیگه نیست، چرا شیشه هاش مثل اکثر کلیساها ویترای های رنگی از قدیسین نداره، چرا طاقهای قسمت شمالی با قسمت جنوبی فرق دارن، چرا شعمدان هفت شاخه کنار صلیب هست و ...؛
اینم یکی از راهب ها که داره صدای ناقوس رو برای مراسم مس به صدا درمیاره و هم کلاسیهای ندید پدید بنده که مثل من ندید پدید ازش عکس میگیرن
کلواتخ یا «محل سکوت»! اینجام از اون جاهایی هست که خیلی داستان برای تعریف کردن داره، این قسمت از صومعه که اینجا طبقه سومش هست رو شاهکار معماری کل مجموعه میدونن تصویر دیگه ای از کلواتخ که منو یاد سریال «ارتش سری» میندازه

تنها سالن صومعه که شومینه داره.اگه شومینه توی عکس نمیبینین زیاد مهم نیست عوضش طاقها و ستونهای گوتیک رو میبینین. اصولا صومعه محل عبادت و ریاضت کشیدن هست و به همین دلیل هیچ جا شومیه وجود نداره. علت اینکه توی این سالن شومینه هست اینه که از این سالن برای نسخه برداری از کتابها استفاده میشده و شومینه هایی که اینجا هستن برای اینکه که اون کسایی که اینجا کار میکردن بتونن بنویسن و جوهرشون یخ نزنه
کلیسای زیر زمین!؛
اینجا قدیمی ترین و به نوعی مقدس ترین محل صومعه هست. اون دیوار سنگی وسط عکس رو که میبینین قسمتی از دیوار اولین کلیسایی هست که در قرن هشتم اینجا ساخته شده. در حال حاضر این قسمت به روی عموم بسته هست و امکان بازدیدش برای همه ممکن نیست. ما چون بچه های خوبی بودیم و خانم معلممون خودش مدیر یه موزه توی شهر همسایه هست برای ما پارتی بازی کرد واینجا رو نشونمون داد

اینم کوه سن میشل در هوای آفتابی غروب، دوراقع این تنها باری بود که در هوای آفتابی برای گرفتن عکس اینجا توقف کردیم، چون همیشه یا هوا ابری بود، یا اتوبوس نگه نمیداشت چون صبح نگه داشته بود و همیشه صبح ها هوا ابری بود!؛
من و استادچون نمیخوام صفحه رو بیشتر از این سنگین کنم دیگه بیشتر توضیح نمیدم و عکس نمیذارم وگرنه چدصدتا عکس از اینجا دارم. تازه هنوز نتونستم یه دل سیر عکس بگیرم چون همیشه یا با گروه بودم و یا هوا افتضاح بوده. امسال تابستون یه روز باید تنهایی بیام اینجا یه 24 ساعت بمونم و عکس بگیرم
دیگه خسته نباشین، سفر خوبی بود، شیرینی بچه هام یادتون نره
یه چیز جالب بگم لغتی که اینا برای انعام دارن معنی دقیقش «برای نوشیدن» هست که مثل «پول چایی» خودمون میشه
رن -15 اسفند 1385