اینم بندر موناکو و اون بالای تصویر هم قصر پرنس. موناکو از سال 1297 میلادی یه کشور-شهر آزاد بوده و از سال 1911 نوع حکومتش «مشروطه سلطنتی» هست. رئیس حکومت «پرنس موناکو» هست، و قدرت اجرای کشور در دست وزیر کشور هست، این وزیر فقط درمقابل پرنس جوابگو هست. طبق قراردادی که در سال 1930 بین موناکو و فرانسه امضا شده وزیر کشور یه شهروند فرانسوی (معمولا استاندار یا سفیر) هست که توسط پرنس انتخاب میشه. هیئت دولت شش عضو و مجلس 24 عضو دارن
بالای کاخ پرنس یه پرچم در اهتزار هست، وقتی پرنس در کاخ باشه پرچم بالا هست و وقتی پرنس کاخ رو ترک کرده باشه پرچم رو پایین میارن. ظاهرا وقتی این عکس رو گرفتم پرنس در قصر شرف حضور داشتن. حالا اگه پرچمو نمیبینین زیاد نگران نشین، با این اندازه که هیچی با سایز بزرگم به زور معلوم هست
اینجا کازینو معروف «مونت کارلو» هست. میگن مورچه چیه که کله پاچه اش چی باشه قضیه موناکو هست. یه کشوری که کلش یه چیزی حدود 2 کیلومتر مربع هست ده تا محله داره که مونت کارلو یکی از این محلات هست
کل موناکو یه مرکز تفریحی بزرگ هست، این کازینوی معروفش هست، یه فستیوال سیرک معروف هم داره، مسابقات اتوموبیل رانی فرمول یک و تنیس اوپن مونت کارلو هم که مرتب برگزار میشن، سواحل و سایر مراکز تفریحی هم که جای خود دارن
بعد هم رفتیم «گرونوبل» و مزاحم علی شدیم. گرونوبل یه شهر محصور شده در غرب رشته کوههای آلپ فرانسه هست. دور تا دور شهر توسط کوههای زیبا پوشیده شده. آلپ واقعا زیبا هست، با صخره های بلند و آبشارهای کف کرده و دریاچه های آبی و جنگل های سبز و خونه های کوهستانی چوبی و مزارعش که گاوها با خیال راحت توشون میخورن و نشخوار میکنن
ایستگاه بعدی ژنو بود. درمور ژنو قبلا یه بار اینجا نوشتم. اون دفعه توی تعطیلات ژانویه بود و «کاخ ملل» تعطیل بود. اینبار هدف ما از رفتن به ژنو فقط همینجا بود و مهمون بلند پایه با نشون دادن کارت شناساییش ما رو از وایسادن ته یه صف دراز راحت کرد و یه راست رفتیم تو. برای بازدید از این مجموعه تورهای ارگانیزه دارن و ما هم دویدیم تا به تور فرانسه زبان برسیم. خود کاخ چیز خاصی نداره، یه مقدار اسم و تاریخ و تعداد رو میگن و اشیا هدیه شده رو نشون میدن. یکی از این هدیه ها تعدادی پرنده اهدایی امپراطور ژاپن بودن که سالها هست توی این باغ آزادانه زندگی میکنن. راهنما اسمشون رو گفت ولی من نفهمیدم چه پرنده ای رو میگه، بعضیام گفتن که اون پرنده ها رو توی باغ دیدن ولی من که پرنده خاصی به چشمم نخورد، احتمالا اینا قبلا کلاغ نداشتن
این صندلی بزرگ با یه پایه نصفه رو یه ان جی او اینجا گذاشته. این ان جی او هدفش ممنوعیت تولید و استفاده از مین های ضد نفر هست و این صندلی هم نماد آدمی هست که پاش روی مین ضدنفر رفته و معلول شده
توقف آخر هم شهر روشنایی، پاریس بود. این ساختمونی که میبینین «آکادمی ملی موسیقی» یا «اپرا» معروف پاریس هست. قبلا دوبار اینجا اومده بودم ولی هر دوبار برای بازدید بسته بود. این ساختمان یکی از قشنگترینها از نظر تزیینات در سبک خودش هست
واینم مزخرف ترین سالن مجموعه. ستونها و تزیینات چوبی هستن با روکش طلا. یادتون هست که «مزخرف» یعنی «طلاکاری شده»؟
مورد آخر هم اینکه اینجا همون جایی هست که ناصرالدین شاه بعد از دیدن بالرینهای فرانسوی تعداد 100 یا 150 دست لباس باله برای زنای حرمش میخره که خوب بعدا معلوم میشه همه شون برای اون بوم غلتونها اندورنی ملوکانه یه سر سوزن کوچیک بودن
بعدشم برگشتیم خونه
خسیس یا غیر خسیس یه آمارم از هزینه های جاده ایمون بدم بد نیست. در این سفر که حدود 3100 کیلومتر رانندگی کردیم حدود 400 یورو بنزین زدیم و حدود 125 یورو عوارض راه دادیم، البته کمتر از نصف مسیر رو از اتوبانهایی رفتیم که عوارض داشتن و بقیه رو از جاده های معمولی یا اتوبانهای مجانی استفاده کردیم
از پاریس که بگذریم در کل مسیر سفر در خاک فرانسه مجموعا ده تا پلیس ندیدم. با اینحال حتی یه بار هم نه کسی جلوم پیچید، نه موردی پیش اومد که مجبور شم بکوبم رو ترمز. تنها موردی که توی جاده ها داشتم این بود که بعضی وقتا تابلوهای خروجی شون کمتر از چیزی بود که انتظار داشتم. یعنی بعضی وقتا فقط یه تابلو خروجی هست و اگه تابلو خروجی رو نبیبنی دیگه رفتی که رفتی. به همین خاطر یه بار تو حومه پاریس بیشتر از یه ساعت داشتم دور خودم میچرخیدم تا مسیرو پیدا کنم
بقیه عکسها رو هم مثل همیشه میتونین اینجا ببینین
موفق و شاد باشین
Côte D'Azur*
توی بیشتر شهرهای فرانسه، مخصوصا شهرهای توریستی چهارتا پرچم رو کنار هم میبینم، پرچم اتحادیه اروپا، فرانسه، استان و شهری که توش هستیم. توی این عکس هم اون پرچم زرد و سرخ پرچم استان هست و اون یکی پرچم متعلق به شهر «کن» هست
یه توضیح درمورد اسم این شهر بدم، من خودم توی ایران که بودم فکر میکردم تلفظ درست این شهر «کان» هست ولی برای حفظ عفت عمومی توی رسانه های عمومی ما «کن» ذکر میشه، ولی وقتی اومدم اینجا فهمیدم که نه، این شهر جنوب فرانسه با فستیوال فیلم معروفش همون «کن»* هست، در عوض یه شهر دیگه در شمال فرانسه وجود داره که اسمش «کان»** هست. در هر حال اگه اومدین فرانسه مواظب باشین قطارو عوضی سوار نشین که فاصله این تو شهر یه چیزی حدود 1100 کیلومتر هست
**Caen
اینم بلوار معروف کن با درختهای نخلش. خیلیا نمیدونن که توی فرانسه هم درخت نخل پیدا میشه، تازه یه چیز دیگه کشف کردم: تو جنوب فرانسه برنج هم کشت میشه
و اینم «کاخ فستیوالهای کن»، محل برگزاری فستیوال فیلم کن. مشتاقان سینما رو هم میبینین که میرن روی فرش قرمز و درحالی که خودشونو براد پیت و آنجلیا جولی فرض میکنن عکس یادگاری میگیرن. از شما چه پنهون منم یه دونه عکس گرفتم
در بیشتر شهرهای توریست فرانسه از این به اصطلاح «مجسمه های زنده» هم پیدا میشه. کار اینا این هست که از مردم پول میگیرن و اجازه میدن که باهاشون عکس بندازن، اگه بهشون پول ندین همینطوری ثابت وایمیستن و بعضی وقتا هم جلوی صورتشونو میگیرن، ولی اگه بهشون پول بدین میتونین بغشون وایسین و اونام براتون ژست میگیرن تا عکس بندازین
بعد رفتیم «نیس» و مزاحم مجید شدیم
اینم چندتا عکس از شهر نیس. نیس یه شهر فشرده شده بین دریا و کوه هست. قسمت معروف و توریستی نیس کنار ساحل طولانیش هست و بقیه شهر داخل دوتا دره و روی کوه های مشرف به این دوتا دره ساخته شده. میبینین که محیط نسبتا گرم و خشک هست و هوا هم کمتر از چیزی که انتظار داشتم شرجی بود. به علت همین آب و هوا این شهر مسن ترین شهر فرانسه هست، یعنی تعداد زیادی از فرانسوی ها بعد از بازنشستگی برای زندگی به این شهر میان. سیستم حمل و نقل شهری و خیابانهای شهر تعریفی نداشت -البته با معیارهای شمال فرانسه- و ترافیکش یه چیزی درحد تهران بود. وضعیت رانندگی هم همینطور. کلا این قسمت از فرانسه بیشتر به ایتالیا شبیه هست. هم محیط، هم معماری و هم اخلاق مردم. تعداد مهاجران خارجی هم زیاد هست. از جمله چیزی حدود 3000 نفر ایرانی
دیگه اینکه ساختمانها اینجا تماما از سنگ و مخصوصا سنگ آهک هستن، من حتی یه خونه چوبی در جنوب ندیدم در حالی که در شمال فرانسه بسیاری از محلات قدیمی ساختمانها تمام یا قسمتیشون از چوب هستن