افشین در سرزمین گلها
Afshin au pays des Gaulois
۱۳۸۶ مرداد ۱۰, چهارشنبه
سفر جنوب -1- تا مونپلیه
سلام
خوب بعد از یه غیبت طولانی برگشتم. اول باید تشکر کنم از کسانی که تو این مدت به طرق مختلف بهم لطف داشتن و از غیبتم نگران شده بودن، بعد باید تصریح کنم که گرفتار زن و زندگی نشدم

توضیح اینکه تو این مدت کجا بودم اینه که امتحان داشتم هوارتا، عجالتا درمورد نتایجشون صحبت نکنم سنگین ترم. بعدشم یه مهمون بلندپایه داشتم و در مدت یه ماهی که اینجا بود مناصب مهم زیادی داشتم: راهنما، مترجم (از پزشکی تا بانکی)، راننده، آشپز، تعمیرکار و ... طوری شده بود که وقت نمیکردم هفته ای یه بار حتی ایمیل چک کنم. بعدشم اینترنتم قطع شد و چند هفته بدون اینترت بودم، بعد از اونم شروع کردم به یه سری کارای تعمیراتی توی خونه که هنوزم تموم نشده. درنتیجه تو این مدت نتونستم چیزی بنویسم

در همین مدت یه مسافرت تقریبا یه هفته ای داشتیم به جنوب فرانسه که ادامه این پست درمورد اون هست
من مدتها بود که دلم میخواست این پل رو از نزدیک ببینم. من فقط کوتاهترین مسیر به جنوب رو انتخاب کردم و به طور کاملا اتفاقی این پل هم توی مسیر بود و من نمیدونستم! این پلی که میبینین بزرگترین پل فرانسه هست. توی عکسایی که گرفتم بزرگی ابعادش معلوم نیست ولی دو و نیم کیلومتر طولش هست و بلند ترین پایه هاش یه چیزی حدود 350 متر ارتفاع دارن که یعنی بلندتر از برج ایفل. این ارتفاع پایه پل در نوع خودش رکورد جهانی هست. میتونین اطلاعات کاملتر رو اینجا بخونین. درضمن عوارض رد شدن از روی این پل هفت یورو هست



اولین شهری که شب توقف کردیم مونپلیه* بود. درست یه هفته قیل از مسافرت یه دانشجوی چینی که بعد از یه سال برگشته بود رن بهمون گفت مونپلیه زشته! ولی انصافا شهر قشنگی بود، به روایتی قشنگترین شهر فرانسه بعد از پاریس هست، البته با خصوصیات جنوب. شهرهای حاشیه جنوبی فرانسه با بقیه جاها یه مقدار فرق دارن، بیشتر شبیه ایتالیا و اسپانیا هستن. هم مردمشون هم معماریشون، البته تو این چند روز نمیشه مردمو شناخت، کلا معروف هستن که مردم جنوب مردم گرمی هستن ولی وقتی بهشون احتیاج داری تنهات میزارن! برعکس مردم شمال معروف هستن که دیر با آدم قاطی میشن ولی دوستیهاشون عمیق هست
معماریشون هم خیلی شبیه ایتالیا بود البته بازم ا استیل کمابیش فرانسوی. یکی از مشخصات این قسمت رنگ سقف ها هست. اینجا برای پوشش سقف خیلی از ساختمونا از سفال نارنجی استفاده میکنن در حالی که در شمال از سنگهای نازک و صاف و عموما سیاه (آردواز واقعی) استفاده میکنن
*Montpellier

دیگه اینکه ساختمانها اینجا تماما از سنگ و مخصوصا سنگ آهک هستن، من حتی یه خونه چوبی در جنوب ندیدم در حالی که در شمال فرانسه بسیاری از محلات قدیمی ساختمانها تمام یا قسمتیشون از چوب هستن


فرق دیگه ای که توی این عکس هم میبینین پوشش گیاهی هست. اینجا درختهای مناطق گرمتر مثل نخل و سرو رو میبینین. یکی از درختهایی که انتظار داشتم ببینم ولی به چشمم نخورد بلوط بود. بلوط یه درخت مدیترانه ای هست که توسط رومیها در زمان تسلطشون به اروپا در کل قاره پخش شد و در مثلا آلمان حتی به نوعی به صورت درخت ملی دراومد

این ساختمونی که میبینین قدمی ترین دانشکده پزشکی دنیا هست. ظاهرا در قرن سیزدهم یکی از پاپها این دانشکده رو تاسیس میکنه. ساختمونی که میبینین دو قسمت داره، قسمت سمت راست یک کلیسا هست و قست سمت چپ دانشکده پزشکی. ظاهرا ماجرا به این صورت بوده که کلیسای کاتولیک به ارزش دانش پزشکی پی برده بوده ولی به دلیل محدودیتهای دینی از جمله ممنوعیت تماس با خون خودشون نمیتونستن به آزمایشات پزشکی مثلا تشریح دست بزنن. درنتیجه میان و این دانشکده رو در کنار کلیسا تاسیس میکنن و اونو از نظر مالی پشتیبانی میکنن و در عوض از دستآوردهای اون بهره میبردن. این دانشکده غیر از یه دوره در زمان انقلاب فرانسه همیشه دانشکده پزشکی بوده و هست

یه چیز جالب که اینجا دیدم و قبلا ندیده بودم پنکه هایی بودن که یه مخزن آب داشتن و آب رو اسپری میکردن. البته این سیستم چیز عجیبی نیست، همون کولر آبی خودمونه ولی دیگه اینطوریشو ندیده بودم

یکی از چیزایی که توی خیلی از شهرهای فرانسه دیدم فواره های این مدلی هست. این فواره ها حوضچه روی سطح زمین ندارن و آب از سوراخهای روی زمین خارج میشه و دوباره از سطح سوراخ سوراخی که هست برمیگرده توی مخزن. خیلی وقتا بچه ها رو میبینین که برای خنک شدن و بازی کردن میرن وسط این فواره ها و ورجه ورجه میکنن که خوب این ساعتی که ما اینجا بودیم هنوز خنک بود برای این کارا. یه چیز دیگه اینکه با اینکه مونپلیه هوای آفتابی داره ولی تقریبا تمام مدت از سمت دریا نسیم میاد و به همین دلیل نه شرجی هست نه گرم و درنتیجه یکی از بهترین هوا های فرانسه رو داره


یکی از چیزایی که در جاهای توریستی فرانسه به نسبت زیاد دیده میشه نقاش های خیابونی هستن مثلا در پاریس یکی از قسمتهای کنار رودخانه سن پاتوق این نقاشها هست، یکی از دوستام هفته قبل تو پاریس برای یه طرح از صورت خواهرزاه اش 30 یورو داد آخرشم راضی نبود و نمیخواست پول بده، میگفت شبیه نشده، اتفاقا به نظر منم نقاشی قشنگتر از اصلش شده بود
اینجا هم یه کلاس نقاشی بود و اون آقاهه که با شلوار راه راه و کلاه حصیری مدل شده خودش معلم کلاس بود






درنهایت هم از «غار دوشیزگان» بازدید کردیم. این غار یه غار آهکی خیلی قشنگ هست در چهل کیلومتری شمال مونپلیه هست که به خوبی نگهداری و آماده بازدید شده. تالار اصلی غار که اینجا عکسشو میبینین سالنی به ارتفاع 40 متر هست. چون ما آخرین گروهی بودیم که از غار بازدید میکردیم مقیاس انسانی ای توی عکسهام نیستن که بزرگی تالار رو متوجه بشین ولی تالار بزرگ که به کلیسای جامع معروف هست واقعا قشنگ هست. این غار هم مثل غارهای دیگه آهکی مملو از استالاتیت و استالاگمیت و مجسمه های طبیعی کوچک و بزرگ هست که معروفترین اونها همین مجسمه ای هست که مثل تندیس مریم مقدس هست

راهنما هم که کلی داستان و افسانه از کشف غار تعریف کرد و برای هم مجسمه یه قصه سرهم کرد. می گفت اولین کاوشگرای غار در فاصله 300 متری دهانه غار یه اسکلت خرس پیدا کردن و این خرس رو اولین کاشف غار میدونن. اسم غارهم متاثر از یکی از همین داستانها هست ولی من که دوشیزه ای ندیدم

اینجا هم مثل اغلب جاهای توریستی فرانسه یه مجموعه کامل و بی نقص بود، همه چیز مرتب و منظم و به جا، پارکینگ اختصتصی، راهنمای مجرب، فروشگاه فروش کتاب و کارت پستال و یادگاری، رستوران، محل استراحت، دستشویی و ... و کل مسیر پله گذاری و نرده گذاری و نورپردازی شده بود
میدونستین توی ایران حتی بزرگترین موزه ما یه دونه کتاب راهنما نداره، در حالی که اینجا هر سایت توریستی که برین دهها کتاب به زبانهای مختلف درمورد محل و منطقه وجود داره و ده ها مدل کلاه و تی شرت و سکه و گردنبند و تابلو و ... برای فروش موجود هستن. من الان داشتم حساب میکردم دیدم خودم تو این مدتی که اینجام بیشتر از صد یورو فقط برای کتابهای راهنما خرج کردم
.
خوب فعلا بسه، بقیه عکسا رو میتونین اینجا ببینین. بقیه سفر هم در قسمت بعد
رن - 15 مرداد 86

برچسب‌ها: ,

4 Comments:
Anonymous ناشناس said...
رسیدن بخیر!

Anonymous ناشناس said...
خیلی زیبا بود
فرانسه از کشورهایی هست که من در آرزوش هستم واقعا

Anonymous ناشناس said...
سلام...
عکسها واقعا زیباو جالب بودند ....
یک غار آهکی هم در نزدیکی جایی که من زندگی می کردم بود.... اما من هیچ وقت فرصت نوشتن از اونجا رو پیدا نکردم ....
خیلی جالبه ...
تندیس زیباییه ...

اونجا مجسمه ی توی غار یک چیزی شبیه سر اژدها بود ....

Anonymous ناشناس said...
سلام! وبلاگ بسيار جذاب و پرمحتوايی داريد.
دوست عزیز در صورتی که تمایل به تبادل لینک هستید لطفا سايت تبلور را جهت حمایت از فرهنگ ایران و ایرانی به نام ( تبلور - پل ارتباطی ايران و فرانسه ) و يا نامی که خود می دانيد به پيوندهايتان اضافه کنيد! همچنین می توانید لینک خودتان را در سایت تبلور به ثبت برسانید و از نظرات و امتیاز کاربران حرفه ای زبان فرانسه برخوردار شوید :
http://www.tabalvor.net/modules.php?name=Web_Links