افشین در سرزمین گلها
Afshin au pays des Gaulois
۱۳۸۶ خرداد ۸, سه‌شنبه
دوبله وطن پرستانه
فکر میکنم نوروز 84 بود که فیلم آخرین سامورایی رو از تلوزیون دیدم. در اواخر فیلم اون افسر آمریکایی (تام کروز) برای دوست ژاپنیش ماجرای سردار ایرانی ای رو تعریف میکنه که با تعداد کمی سرباز در برادر لشکر اسکندر مقاومت میکنه و تا آخرین نفر کشته میشن. خوب من البته ماجرای آریو برزن رو میدونستم ولی به نظرم یه خورده با منطق داستان جور درنمی اومد که یه افسر آمریکایی از همچین نکته تاریخی ای با خبر باشه و بخواد ذکرش کنه. ولی با خودم گفتم نباید انقدر بد بین بود، شایدم یه بار هالیوود خواسته یه حالی به ایرانیا بده. بعد به خودم گفتم بعدا میرم نسخه زبان اصلی فیلم رو میبینم ببینم درست ترجمه شده یا نه؟! که بعدا یادم رفت. از این جور مسایل برام زیاد پیش میاد که یه جرقه ای تو ذهنم زده میشه و پیگیری نمیکنم و همه چیز فراموشم میشه تا از یه جای دیگه یادم بیاد که کی چی فکر کرده بودم
.
الغرض، چند وقت پیش (بعد از ماجرای فیلم 300) تلوزیون فرانسه این فیلم رو پخش کرد. من داشتم اتفاقی کانالها رو پایین و بالا میکردم که یه دفعه دیدم آخرین سامورایی داره پخش میشه و یه دفعه یاد اون دوبله ایرانی افتادم، از قضا درست همون جای فیلم بود و یه همچین دیالوگی رو شنیدم
سامورایی: راستی سرنوشت جنگ ترموپیل چی شد؟
افسر آمریکایی: تا آخرین نفر کشته شدن
۱۳۸۶ خرداد ۲, چهارشنبه
جایی که ترا خواهم برد

این آهنگ رو که شنیدم یاد مسابقه هفته افتادم. مطمئن نیستم ولی فکر میکنم آهنگی که اول یا آخر مسابقه هفته پخش میشد یه همچین چیزی بود

همیشه دلم میخواست تو مسابقه هفته شرکت کنم ولی هیچوقت نامه ننوشتم. یه بار پسر عمه ام قرار بود توی مسابقه شرکت کنه اسم من رو هم به عنوان تماشاچی داده بود. فقط مشکل اینجا بود که ساعت یک بعد از ظهر کلاس داشتم، اونم دبیرستان رازی. با اینکه میگفتن هتل رازی ولی این هتل مثل هتل کالیفرنیا بود که بیرون اومدن ازش به این راحتیا نبود همه معلما همه زنگها حاضر غایب میکردن. زنگ آخرم با «اخوت» شیمی داشتیم. کسی اخوت یادش هست؟ از اون معلمای ... بودی که دومی نداشت. ولی خداییش درس دادنش حرف نداشت

منم یه پلتیک زدم. ساعت 11 سر کلاس دینی بعد از اینکه معلم نمره های امتحان رو داد بلند شدم و خودمو با صورت پرت کردم وسط کلاس که یعنی بیهوش شدم، کلاسی که مثل حموم زنونه بود یه دفعه ساکت شد، فقط اونی که بغل پاش افتادم گفت «آقا این مرد». معلممونم که میگفت دانشجوی پزشکی هست دوید و اومد پاهامو بالا گرفت، منم مثلا به هوش اومدم و گفت «کم خونی دارم» اونم گفت «میدونم»، با خودم گفتم اگه همه دکترای ما اینجوری باشن که فاتحه ما خونده هست. خلاصه منو چهار نفری سر دست بلند کردن و بردن دفتر. یه ناظم داشتیم با یه متر و نیم قد که اسمش یادم نیست ولی نتقی از بچه ها کشیده بود که همه ازش مثل سگ میترسیدن. یه لیوان قنداب بهم دادن بعدشم با یکی از بچه ها روونه خونه شدم. کل این عملیات تا وقتی به خونه رسیدم حدود یه ساعت طول کشید. بعدش که این همکلاسیم از دید خارج شد راه افتادم طرف جام جم

نکته اول: چون بچه مثبتی بودم معلم و ناظممون باور کردن که فیلم بازی نمیکنم

نکته دوم: یکی از همکلاسیام تا آخر سال بهم میگفت غشی

نکته سوم: بین همه همکلاسیام تا امروز فقط شهباز میدونست که اون روز فیلم بازی کردم

نکته چهار: خدا بیامرزه منوچهر نوذری رو

نکته آخر: پسر عمه ام یکی از دو شرکت کننده رزرو بود و توی مسابقه شرکت نکرد!!!؛




Florent Pagny - La ou je t'emmenerai



C'est au bout du regard

در امتداد نگاه است

Là ou les bateaux quittent la mer

جایی که قایقها از دریا خارج میشوند

Là, où l'horizon est tellement plus clair

جایی که افق کاملا واضح است

Sous la belle étoile celle qui te dit que la vie ici

زیر ستاره زیبایی که به تو میگوید اینجا زندگی

ne sera jamais rien que ton amie

هرگز چیزی نخواهد بود جز معشوقت

.

.

C'est au fond de tes yeux

در عمق چشمانت است

là, où le monde effleure tes rêves

جایی که دنیا رویاهایت را نوازش میکند

Là, où le bonheur n'est plus un mystère

جایی که دیگه خوشبختی راز نیست

.

.

C'est là que je t'emmènerai sur la route

روی جاده ای که ترا خواهم برد

et si le soleil le savait

اگر خورشید میدانست

mais j'en doute, il viendrait

بدون تردید می آمد

Là, où je t'emmènerai

جایی که ترا خواهم برد

Aucun doute, il s'inviterait

بی شک خودش را دعوت میکرد

pour nous éclairer

برای نور افشانی به ما

.

.

Nous longerons la mer

بر کناره دریا میگذریم

nos vie couleront sans un hiver

زندگیمان بدون زمستان میگذرد

comme un matin d'été, un courant d'air

مثل یک صبح تابستان، یک نسیم

Et tout au long de ta vie

و در تمام زندگیت

que s'écarte les nuages

ابرها برای تو راه باز میکنند

je serais là à chaque fois que tu auras besoin de moi

من آنجا خواهم بود هر وقت که تو به من نیاز خواهی داشت

Regarde là-bas

آنجا را نگاه کن

.

.

C'est là que je t'emmènerai sur la route

آنجاست جاده ای که ترا خواهم برد

et si le soleil le savait

و اگر خورشید میدانست

mais j'en doute, il viendrait

بی شک می آمد

Là, où je t'emmènerai

جایی که ترا خواهم برد

Aucun doute, il s'inviterait

بدون شک خودش را میهمان میکرد

pour nous réchauffer

برای گرم کردن ما

pour nous accompagner

برای همراهی ما

.

.

Là où je t'emmènerai

جایی که ترا خواهم برد

Aucune peur, ni aucun doute

هیچ ترسی، هیچ تردیدی نیست

Le monde est toujours en été

همیشه تابستان است

Pas de douleur et pas de déroute

بدون درد، بدون شکست

C'est là que je t'emmènerai

جایی که ترا خواهم برد

Sur ma route

روی جاده خودم

pour te réchauffer et te protéger

برای گرم کردن و محافظت کردنت

Sans t'étouffer

بدون اینکه احساس خفگی کنی

Je t'emmènerai

ترا خواهم برد

۱۳۸۶ اردیبهشت ۲۸, جمعه
دیو یا فرشته؟
هرچی میخوام درمورد این سیاست بی پدر و مادر ننویسم نمیشه. چهارشنبه این هفته درست ده روز بعد از دور دوم انتخابات ریاست جمهوری فرانسه نیکولا سارکوزی به عنوان ششمین رئیس جمهور پنجمین جمهوری فرانسه به تخت یعنی به صندلی ریاست جمهوری تکیه زداینجا عمال رژیم رو میبینین که دارن فرش قرمز برای نیکولا کوچولو میندازن. طبق آخرین اخبار هموطنان غیور استان قزوین با برپایی راهپیمایی پرشکوهی درخواست کردن که کاخ الیزه به این استان منتقل بشه

مراسم از صبح شروع شد. اینجا ژاک شیراک برای آخرین بار به عنوان رئیس جمهور فرانسه روی پلکان کاخ الیزه به استقبال کسی میاد. بعد این دو نفر یه جلسه خصوصی نیم ساعته داشتن و از جمله ژاک شیراک کد سری سلاح های هسته ای فرانسه رو به سارکوزی تحویل داد

بعد هم رئیس جمهور جدید رئیس جمهور قدیم رو بدرقه میکنه. نمیدونم باید گفت «دیو چو بیرو رود فرشته درآید» یا «کله پز برخواست سگ جایش نشست»! یا شایدم «سگ زرد برادر شغاله»؛
احتمالا بعدا معلوم میشه
اینم خانواده نیکولا سارکوزی. اون خانمی که لباس روشن داره همسرش «سسیلیا» هست. اون دوتا دختر بچه های سسیلیا از شوهر قبلیش هستن. اون دوتا پسر بزرگ پسرهای نیکولا از همسر قبلیش هستن و اون پسر کوچولو بچه مشترک نیکولا و سسیلیا هست. این اولین بار هست که رئیس جمهور فرانسه به همراه فرزنداش وارد کاخ میشه. تا به حال هیچکدوم از روسا جمهور فرانسه فرزندانشون رو در مراسم رسمی همراه نداشته. این شاید رسمی جدیدی در فرانسه بشه که از سارکوزی به یادگار بمونه. درواقع این جور حضور جلو دوربین با بچه های ریز ودرشت رو جان اف کندی باب کرد و به نظر میرسه سارکوزی خیلی دلش میخواد کندی فرانسه بشه


جناب رئیس جمهور بعد از مراسم تحلیف و صرف ناهار با خانواده و چند زوج از دوستان نزدیکش داره میره برای بقیه مراسم به بلوار شانزه لیزه


اینم نیکولا که در میان یگانهای سواره نظام و موتوریزه گارد جمهوری داره خیابون شانزه لیزه رو طی میکنه برای رفتن به محل طاق پیروزی و یادبود سرباز گمنام


بازهم برای اولین بار هست که رئیس جمهور فرانسه توی یه ماشین سرباز داره به ابراز احساسات مردم جواب میده. درست مثل کندی. یکی از مجریای تلوزیون که یه ریز ور میزد گفت امیدوارم سرنوشتش هم مثل کندی نشه! یه دیپلمات آمریکایی هم میگفت همچین صحنه ای در واشنگتن به لحاظ شرایط امنیتی غیرممکن هست. بعد نیکولا زیر طاق پیروزی رفت کتاب طلایی رو امضا کرد و آتشی که به یاد سرباز گمنام روشن هست رو شعله ور کرد. بعدشم با سربازهای قدیمی دست داد و عکس انداخت


بعد یه دفعه رفت طرف مردمی که کنار خیابون وایساده بودن رفت و باهاشون مصافحه کرد. مردم هم فریاد میزدن :نیکولا، نیکولا. اینم برای اولین بار هست که یه رئیس جمهور به سبک رقابتهای انتخاباتی با مردم برخورد میکنه. درواقع سارکوزی شدیدا میخواد چهره مردمی از خودش نشون بده. این کار رو فکر کنم 5 بار انجام داد. به گفته همون آمریکایی این کارم توی آمریکا غیرممکن هست. بعد رفت اون سر شانزه لیزه و پای مجسمه های ژنرال دوگل و «کلمانسو» گل گذاشت. جورج کلمانسو سیاستمدار، فیزیکدان و روزنامه نگار فرانسوی بود که فرانسه رو در زمان جنگ اول هدایت کرد و از تهیه کنندگان اصلی معاهده ورسای بود


بعد به محل بنای یادبودی در جنگل بولوین در غرب پاریس رفت و در مراسم مربوطه شرکت کرد و «آواز پارتیانها» رو خوند. در این محل فقط چند هفته قبل از آزادسازی پاریس گشتاپو برای 40 نفراز اعضای جوان مقاومت ملی فرانسه در جنگ جهانی دوم تله گذاشت و همه اونها رو کشت. در حال حاضر این جنگل معروف هست که محل تردد و کار مردهای زن نما هست!؛
.
اصل آهنگ «آواز پارتیزانها» یه آهنگ روسی هست و این نسخه فرانسویش هست. آواز پارتیزانها رو میتونین از اینجا بشنوین. اینم متن آهنگ که یه آهنگ حماسی هست

Ami, entends-tu le vol noir des corbeaux sur nos plaines ?
Ami, entends-tu les cris sourds du pays qu'on enchaîne ?
Ohé, partisans, ouvriers et paysans, c'est l'alarme.
Ce soir l'ennemi connaîtra le prix du sang et les larmes.
ای دوست پرواز سیاه کلاغها بر فراز دشتهایمان را میشنوی؟
ای دوست فریادهای بی صدای کشور اسیرمان را میشنوی؟
ای پارتیزانها، کارگران، دهقانان، این اعلام خطر است
دشمن امشب ارزش اشک و خون را خواهد فهمید
.
Montez de la mine, descendez des collines, camarades !
Sortez de la paille les fusils, la mitraille, les grenades.
Ohé, les tueurs à la balle et au couteau, tuez vite !
Ohé, saboteur, attention à ton fardeau : dynamite...
رفقا سرتون رو بالا بگیرید و از تپه ها پایین بیایید
تفنگها، خمپاره ها و نارنجکها رو از انبارها خارج کنید
توپچی ها و خنجرداران، سریع بکشید
خرابکاران مواظب مهماتتون دینامیت باشید
.
C'est nous qui brisons les barreaux des prisons pour nos frères.
La haine à nos trousses et la faim qui nous pousse, la misère.
Il y a des pays où les gens au creux des lits font des rèves.
Ici, nous, vois-tu, nous on marche et nous on tue, nous on crève...
ما هستیم که میله های زندان برادرانمان را میشکنیم
کینه ما را تعقیب میکند و گرسنگی و فقر ما رو فشار میدهند
سرزمینهایی هستند که مردم در بسترهایشان رویا میبینند
اینجا میبینی که ما راه می پیماییم و میکشیم و منفجر میکنیم
.
Ici chacun sait ce qu'il veut, ce qu'il fait quand il passe.
Ami, si tu tombes un ami sort de l'ombre à ta place.
Demain du sang noir sèchera au grand soleil sur les routes.
Sifflez, compagnons, dans la nuit la Liberté nous écoute...
اینجا هرکسی میدونه چی میخواد، میدونه وقتش چکار کنه
رفیق اگه تو بیفتی رفیق دیگه ای از سایه خارج میشه تا جات رو بگیره
فردا زیر آفتاب از خون خشک شده جاده ها سیاه خواهند شد
همراهان سوت بزنید، امشب «آزادی» به ما گوش میدهد
.
-----------------------------------------------------------------
در نهایتم نیکولا سوار طیاره شد و رفت برلین دیدن آنگلا مرکل. وقتی از ماشین پیاده شد یکی از اون خنده های ملیحی که چشاش رو تنگ میکنه تحویل آنگلا داد که من از خنده غش کردم
.
تکمله1: سارکوزی اولین رئیس جمهوری فرانسه هست که در هیچ جنگی نقش نداشته
تکمله2: نخست وزیری که معرفی کرده آدم آروم و بی جنجالی هست. به نظر میرسه سارکوزی کسی رو انتخاب کرده که خودش راحت بتونه کابینه رو کنترل کنه
تکمله3: اگه درست متوجه شده باشم سارکوزی تعداد وزرا کابینه رو به نصف (15 وزیر و 5 مشاور که شامل 7 زن هست) تقلیل داده. من نمیدونم به همین راحتی میشه تعداد وزرا رو کم وزیاد کرد!!!؛
.
واضح هست که عکسها رو از سایتهای خبری ورداشتم
.
شاد باشین
رن-28 اردیبهشت 86

برچسب‌ها: ,

۱۳۸۶ اردیبهشت ۲۱, جمعه
Florence Foresti
به اون عزیزانی که فغانسه پغل میکنم توصیه میکنم این دوتا اجرای فلورانس فورستی رو از دست ندن. مخصوصا اونجا که درمورد «نیکولا کلکوشوز» صحبت میکنه



۱۳۸۶ اردیبهشت ۱۶, یکشنبه
سغکو پغزیدان
سلام
خب بالاخره ملت غیور و شهیدپرور فرانسه با تمسک به آرمانهای ناپلئون کبیر برای بار دوم پای صندوق های رای رفتن و مشت محکمی به دهن اونایی زدن که میگن مشارکت عمومی کم هست. این دوره هم مثل دور اول که دو هفته قبل بود مشارکت عمومی حدود 85 درصد بود. این مشارکت بالاترین میزان مشارکت طی 25 سال گذشته هست. حالا از این شعارا بگذریم و نتایج هم فعلا به من ربطی نداره. من فقط مشاهدات خودم رو از نحوه برگزاری انتخابات نقل میکنم. یه خورده با ایران فرق داره
یکی تبلیغات بود که به نظر من خیلی کمتر از ایران بود. یعنی هرجا دستشون رسیده بود رو کاغذ نچسبونده بودن. یه تعداد تابلوهای ثابت مثل این بود که هر کاندیدا یه پنل داشت. دور اول هم همینطور بود یعنی هر کاندیدا یه پنل داشت. غیر از اینا یه تعدادی هم پنل های عادی بودن که هرکی میخواست روش میچسبوند. شهر کاملا تمیز بود، من هیچوقت ندیدم رو زمین کاغذهای تبلیغات پخش شده باشه و روی زمین و آسمون کاغذ بچسبونن


برای رای دادن باید توی شهرداری محل ثبت نام کرد و کارت الکتورال گرفت. اون ور کارت اسم و آدرس دارنده کارت و دفتر رایی که باید توش رای بده نوشته شده. در محل هایی که جای مهر هست فقط تاریخ زده میشه. صاحب این کارت فقط میتونه در حوزه ای که توش ثبت نام کرده و اونور کارت نوشته شده رای بده. یعنی مثل ایران نیست که هرکی هرجا خواست رای بده. این روال برای تمام انتخاباتها برقرار است. نکته دیگه اینکه افراد میتونن به کس دیگه ای وکالت بدن که به جاشون رای بده. این امکان برای کسایی که مسافرت میرن یا مثلا بستری هستن گذاشته شده. اولین بار که این رو نمیدونستم و دیدم یه خانم دوتا رای تو صندوق انداخت داشتم شاخ درمیاوردم. درضمن این کارت جدید هست و تا انتخابات قبلی از یه کارت دیگه استفاده میکردن. در فرانسه عملا چیزی مثل شناسنامه ما وجود نداره. هرکس یه کارت شناسایی ملی داره و یه پاسپورت که مدارک شناساییش محسوب میشن


محل برگزاری انتخابات در شهرهای بزرگ معمولا مدارس ابتدایی هست و در شهرهای کوچیک ساختمان شهرداری. مثلا حوزه ای که من رفتم یه مدرسه ابتدایی بود و شش تا دفتر داشت و هرکس باید به دفتر ذکر شده در کارتش میرفت

بعد از اینکه رای دهنده دفتر مربوطه رو پیدا میکرد و وارد دفتر میشد بهش یه پاکت آبی میدادن و بعدش این کارتها رو که اسم کانداها روشون نوشته شده بود رو از روی میز ورمیداشتبعد باید وارد اتاقکهای رای دادن میشد و برگه محتوی اسم کاندیدای مورد نظرش رو توی پاکت میذاشت. بعد میاومد جلوی این میز و کارت انتخابات و کارت شناساییش رو نشون میداد. مامور شماره کارت رو میخونه و اون همکارش که اینور نشسته توی لیستش میگرده و اسم فرد رو بلند اعلام میکنه. اگه اسم توی لیست واسم روی کارت یکی باشه میتونه رایش رو بندازه توی صندوق. این اسم خوندن هم خیلی جالبه، بعضی اسامی خارجی بودن و مامور نمیتونست درست تلفظ کنه و بعضی مواقع هنگ میکرد. بعضی از اسامی فرانسوی هم طولانی بود و گاهی پنج یا شش کلمه بود
اینم صندوق رای شهر رن. اون قسمت سیاه بالای صندوق یه زنگ و یه کنتور داره و با هربار رای انداختن یه زنگ میزنه و شماره کنترش میره بالا. امسال برای اولین بار در بعضی حوزه ها از دستگاه های کامپیوتری رای گیری استفاده کردن. یکی از کاندیداهای راست افراطی بعد از اینکه با یکی از این دستگاهها رای داد گفت: ماشین رای گیری، ماشین تقلب

بعد از انداختن رای مامور به طور سنتی میگه: «رای داد(*)». بعدش رای دهنده توی لیست جلو اسمشون رو امضا میکنن

؛(*): [il/elle] a voté ؛
ساعت 19 وقت رای دادن توی این حوزه تموم شد. افرادی که دور اون سه تا میز سمت چپ عکس نشستن داوطلب هایی هستن که آماده هستن آرا رو بشمرن. اونا طی روز برای این کار ثبت نام کردن. اینجا اینطوری نیست که شمردن آرا پشت درهای بسته انجام بشه. هرکسی هم که بخواد میتونه بیاد و تماشا کنه. سمت راست تصویر مسئولین حوزه رو میبینین که دارن آرا رو از صندوق درمیارن و شمارش میکنن. این آرا باید با تعداد امضاهای توی لیست بخونه. بعد رای ها رو به دسته های صدتایی تقسیم میکنن و به دواطلبها میدن که شروع کنن به شمارش
هر تیم شمارش از چهار نفر تشکیل شده. یه نفر پاکت رو باز میکنه و رای رو درمیاره و نگاه میکنه و میده دست نفر دوم. اون فرد رای رو بلند میخونه و روی بقیه رای ها میذاره. اون دونفر دیگه هم رای رو روی کاغذهای مخصوصی که دارن علامت میزنن. بعد از تموم شدن آرا باید این دوتا لیست که دونفر پر کردن باهم بخونه. آرا باطله هم باید توسط مسئول حوزه دیده بشه و ثبت بشه. توی بعضی پاکتها دوتا رای بود. توی بعضی اسم کاندیداهای دور اول و توی یه دونه دیدم یه کاغذ پر فحش، که این داوطلبها حق ندارن اونو بخونن و بلافاصله برش میگردونن توی پاکت و مسئول حوزه رو صدا میکنن

بعد از شمردن همه آرا و چک کردن مجموع آرا، مسئول حوزه آمار رسمی حوزه اش رو اعلام میکنه. روی تابلو میبینین که توی این حوزه 1144 نفر ثبت نام کرده بودن. از این تعداد 943 نفر رای دادن. 29 رای باطل اعلام شد. نیکولا سارکوزی 230 رای و سگولن روایل 684 رای آوردن. این استان و کلا بخش غربی فرانسه به طور سنتی طرفدار احزاب چپ هستن و این آمار عجیب نبود. در ضمن این مسئول حوزه که میبینین خودش نماینده مجلس استان هست


کل مرحله شمارش آرا از لحظه پایان زمان رای گیری یک ساعت و ربع طول کشید. یعنی ساعت 20:15 نتیجه رسمی حوزه معلوم بود. نکته دیگه هم اینکه عکس گرفتن از این مراحل برای من ممنوع بود. یعنی برای عکس گرفتن یا باید کارت خبرنگاری داشت یا از شهرداری مجوز گرفت که خوب من هیچکدومو نداشتم. یه حوزه دیگه که رفته بودم بهم اجازه ندادن عکس بگیرم. ولی اینا نمیدونستن. منم اول یه نیم ساعت خیلی مودب گوشه کلاس نشستم و فقط لبخند ژوکوند تحویلشون دادم. بعد یه موقع که رای دهنده نبود ازشون اجازه خواستم فقط یه دونه عکس از صندوق بگیرم. اینام یه خورده ازم سوال جواب کردن و باهم حرف زدن و فهمیدم اینا خبر ندارن که باید مجوز مخصوص داشت و بهم اجازه دادن عکس بگیرم. منم دیگه شروع کردم و یا علی. درعوض موقع شمارش آرا که برگشتم پیششون براشون گز قم بردم که خر کیف شدن. از بین شیرینی هایی که من تاحالا به خورد فرانسویا دادن به نظر میاد از گز بیشتر خوششون میاد

بعد از اعلام نتایج سراسری و وقتی که معلوم شد نیکولا رئیس جمهور بعدی فرانسه هست جوونهای طرفدار احزاب چپ توی خیابونای رن راه افتادن و آبجو خوردن و شعار دادن «نیکولا ول کن، فکتو ببند»؛

-------------------------

حالا که سارکوزی رئیس جمهور شده باید ببینیم باید چه خاکی تو سرمون کنیم. تقریبا همه ایرانیایی که من میشناسم میگن سارکو یه جهود نژادپرست هست. درواقع مادرش یهودی هست و پدرش مجار. نظر شخصی من اینه که سارکو برای ایرانیا زیاد دردسر ساز نیست. اون خارجیایی که فرانسویا از دستشون عاصی شدن سیاه پوستهایی هستن که قاچاق میان فرانسه و کار و زندگی غیرقانونی دارن و بعدش کل خانواده شون رو میارن. علیرغم همه مخالفت هایی که باهاش میشه من فکر میکنم سارکو میتونه یه تکونی به اقتصاد فرانسه بده. اگرچه باید منتظر اعتصابات زیادی هم باشه

ولی صادقانه بگم سارکوزی منو یاد احمدی نژاد میندازه. بعد از نتایج توی خیابون جلوی یه مغازه وایساده بودم و سخنرانیش رو گوش میدادم. یکی از فرانسویا یه همچین چیزی گفت: یعنی ما باید یه رئیس جمهور داشته باشیم که یه متر و شصت سانت قدشه؟

شاد باشین

رن-16 اردیبهشت 86

برچسب‌ها: ,

۱۳۸۶ اردیبهشت ۱۵, شنبه
سگو سارکو

سلام
فردا این موقع به احتمال قوی رئیس جمهور فرانسه معلوم شده. برای اونایی که در جریان نیستن بگم که بعد از دور اول انتخابات که دو هفته قبل برگزار شد دو کاندیدایی که از اول هم حدس زده میشد به دور دوم رسیدن

نامزد دست راستی «نیکولا سارکوزی» رئیس حزب «اتحاد برای حرکت مردمی» و دوست قدیمی ژاک شیراک که تا چند ماه قبل وزیر کشور بود. و نامزد دست چپی «سگولن روایل» که سابقه نمایندگی مجلس برای دو دوره، وزارت محیط زیست برای یک سال و فرمانداری استانی در غرب فرانسه از سال 2004 رو داره

مشکل امروز فرانسه مشکل اقتصاد و بیکاری هست و از اول مانورهای کاندیداها روی همین موضوع بود. تفاوت برنامه های این دو کاندیدا هم بنیادی هست. سارکوزی میخواد که دولت رو کوچیک کنه، سرمایه گذاری خارجی رو زیاد کنه، سقف ساعت کار رو که الان 35 ساعت در هفته هست ورداره و درمجموع اقتصاد فرانسه رو از این حالت سوسیالیستی که الان گرفتارش هست آزاد کنه. از حرفهایی که خودش و سخنگوی دولتش توی مناظرها زدن میتونم نتیجه بگیرم که هدفش سیستم اقتصادی آلمان و کشورهای اروپای شمالی هست. برعکس سگولن میخواد سیستم رو بیشتر سوسیالیستی کنه، یعنی میخواد استخدامها رو زیاد کنه و کمکهای دولتی رو افزایش بده و درواقع دولت رو چاقتر کنه. تعبیری که خودشون دارن تقسیم کیک هست. یعنی ما یه دونه کیک داریم که همه باید ازش به یه اندازه سهم داشته باشن. از اون ور سارکوزی میگه ما باید سعی کنیم یه کیک دیگه به دست بیاریم و هرکی برای این کیک بیشتر تلاش کنه سهم بیشتری ازش میبره

مشکل دیگه ای که فرانسه الان باهاش دست به گریبان هست و درنهایت به همین مشکل اول برمیگرده مهاجرای خارجی و غالبا غیرقانونی هستن. اینجا تفاوت این هست که سارکوزی میگه الان سیستم خیلی بی درو پیکر هست و هرکی میتونه بیاد فرانسه و مقیم بشه. درواقع یه جورایی هم راست میگه دولت سوسیالیست میتران سه بار هرچی خارجی غیر قانونی در فرانسه بود رو قانونی کرد و بهشون تابعیت فرانسوی داد. سارکوزی میگه خارجی ای که نمیتونه خرج خانواده اش دربیاره چطوری بهش اجازه بدیم که خانواده اش رو بیاره فرانسه؟ کسی که نمیتونه فرانسه حرف بزنه بیاد چطوری میخواد بیاد فرانسه؟ از اون طرف سگولن نمیوخواد روش فعلی رو زیاد تغییر بده

درمورد سیاست خارجی که بیشتر مورد علاقه ما هست باید بگم که خیلی مسئله حاد نیست. مهمترین اختلافی که اینا باهم دارن مسائل اروپایی هست. یکی قانون اساسی اتحادیه اروپا هست که سگولن میخواد بلافاصله یه بار دیگه رفراندوم برگزار کنه ولی سارکو میگه وقتی این قانون هیچ فرقی نکرده ما چی چی رو دوباره به رای بزاریم؟! ما باید اول یه قانون جدید پیشنهاد کنیم بعد اونو به رای بزاریم. موضع سختی که سارکوزی از اول گرفته اینه که با پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا مخالف هست. دلایل یکی این هست که ترکیه کشوری اسلامی هست و دیگه اینکه با پیوستن اتحادیه اروپا مرزهای این اتحادیه به عراق میرسه و کردستان در این منطقه مشکل ساز هست

درمورد ایران هردوشون میگن که دست یافتن ایران به سلاح هسته ای غیرقابل قبول هست. سارکوزی معروف هست به بوشیست بودن و احتمالا همینه که از اون ور دنیا صدای حسین درخشان رو درآورده. درواقع چند ماه پیش سارکوزی به آمریکا سفر کرد و با بوش دیدار داشت ولی سگولن که به آمریکا سفر کرد هیلاری کلینتون حاضر نشد باحاش دیدار کنه. حالا من واقعا نمیدونم سارکو چقدر بوشیست هست ولی به نظر م این مشکلی نیست که بخواد ما رو نگران کنه چون اولا از دوره ریاست جمهوری بوش چیز زیادی باقی نمونده و به احتمال قوی رئیس جمهور بعدی آمریکا دموکرات خواهد بود. بعدش اینکه فرانسه آمریکا نیست که رئیس جمهور هر غلتی بخواد بکنه. اینجا شلوار رئیس جمهوری رو درمیارن که بخواد مشکلات داخلی رو ول کنه و لشکر کشی کنه

چهارشنبه شب این دوتا باهم یه مناظره تلوزیونی دو ساعت و نیمه داشتن ای اولین مناظره دو کاندیدای دور دوم بعد از سیزده سال بود. چیزی که جالب بود و توی عکس هم میبینین اصرای بود که روی به مقدار مساوی حرف زدن کانیداها داشتن. درواقع در دور دوم دقیقا و در حد دقیقه تساوی رو برای کاندیداها و طرفدارانشون برای تبلیغ در تمام شبکه های تلوزیون و رادیو برقرار کردن . من حرف جدید توی حرفها و برنامه هاشون نشنیدم. چیزی که برای من جالب بود رفتار این دوتا باهم بود. سگو اومده بود که مثل یه مبارز سوسیالیست پاچه بگیره. اول اینکه چد بار تکرار کرد من فلان کارو میکنم چون من رئیس جمهور خواهم بود، چون قبلا فلان کاره بودم و ... (از این حرفهای «من میتونم من هستم») که آخرش یه بار نیکولا گذاشت تو کاسه اش و اونم ول کرد. سگولن بارها و بارها پرید وسط حرفهای نیکولا که به نظر من اصلا قشنگ نبود و آخرش هم برای دومین بار داغ کرد و آمپر چسبوند و به سبک شعار دادنهای سوسیالیستها عین مسلسل سارکوزی رو نواخت. آخرشم گفت من خونسردم. به نظر من اینجور بحث کردن اصلا در شان یه رئیس جمهور نیست. از اونور چیزی که توی رفتار نیکولا خوشم نیومد این بود که خیلی وقتا سرش پایین بود موقع حرف زدن توی چشم سگولن نگاه نمیکرد. برعکس سگولن همش زل زده بود تو چشمای سارکو ومیخواست از رو ببرتش که به نظر من برد. ولی در مجموع به نظر من درمجموع برنده این مناظره سارکوزی بود که برنامه منسجمی داشت و رفتار بهتری از خودش نشون داد. سگولن بیشتر روی مسائل احساسی و انسانی تاکید داشت و اومده بود با رفتارش سارکو رو اوت کنه

من اگه فرانسوی بودم روی کاغذ از بین این دوتا سارکوزی رو انتخاب میکردم. ولی چیزی که منو اذیت میکنه اینه که هم در بین احزاب چپ و هم احزاب دست راست خیلیا هستن که «آنتی سارکوزی» هستن. مثلا نه «لوپن» رئیس حزب راست افراطی «جبهه ملی» که دوره قبل به دور دوم انتخابات ریاست جهوری رسید و تو این دوره هم 10 درصد رای آورد گفت که برای دور دوم به هیچ کدوم از این دو نامزد رای نمیده. و «فرانسوا بیرو» رئیس حزب راست میانه «اتحاد برای دموکراسی فرانسه» که سومین رای دور اول رو آورد (18 درصد) هم اعلام کرده که به سارکوزی رای نخواهد داد. و همه اینا در حالی هست که طبق اخرین نظرسنجی ها برای دور دوم ساگوزی چیزی حدود 9 درصد بیشتر از سگولن روایل رای میاره

با این حال میتونم بگم تقریبا تمام خارجیایی که در فرانسه هستن سارکوزی رو به عنوان فاشیست میشناسن و میترسن با روی کار اومدنش خارجیا رو بیرو کنه

بقیه حرفا باشه برای فردا

رن- 15 اردیبهشت 86

برچسب‌ها: ,

۱۳۸۶ اردیبهشت ۱۳, پنجشنبه
سیزده اردیبهشت 1386
این قافله عمر عجب میگذرد